ترجمه صحيفه سجاديه
1- كيفيت دعاىآن حضرت اين بودكه پيش ازآغازهردعاشروع مىكردبه ستايش خداى عزوجل وثناىبر او ومىگفت
2- نيايش پس از ستايش خدا در طلب رحمت بر رسول خدا صلى الله عليه و آله
3- نيايش در طلب رحمت بر حمله عرش و بر هر فرشته مقرب
4- نيايش در طلب رحمت بر پيروان پيمبران و مصدقين ايشان.
5- نيايش در باره خود و دوستانش
6- نيايش هنگام صبح و شام
7- دعاى حضرت هنگامى كه مهمى برايش رخ مىداد، يا حادثه اى بر او نازل مىشد و در هنگام اندوه
8- نيايش در پناه جستن به خدا از ناملائمات و اخلاق ناستوده و كردارهاى ناپسنديده
9- نيايش در اشتياق به طلب آمرزش از خداى تعالى
10- نيايش در مقام التجاء به خداى تعالى
11- نيايش در طلب فرجام نيك
12- نيايش در مقام اعتراف و طلب توبه
13- نيايش در طلب حاجتها از خداى تعالى
14- نيايش هنگامى كه ستمى به او مىرسيد يا از ستمگران كارى كه خوش نمىداشت مىديد
15- نيايش هنگامى كه بيمار مىشد يا اندوه يا گرفتارئى بر او وارد مىگشت
16-نيايش، هنگامى كه از گناهان خود طلب گذشت مىكرد،يادر طلب عفو از عيوب خود زارىمىنمود
17- نيايش، هنگامى كه شيطان را بياد مىآورد و از او و دشمنى و مكر او، به خدا پناه مىبرد
18- نيايش، هنگامى كه خطرى از او مىگذشت، يا مطلبى كه داشت بزودى بر آورده مىشد
19- نيايش، هنگام طلب باران پس از قحطى و خشكسالى
20- نيايش، در طلب اخلاق ستوده و افعال پسنديده
21- نيايش او، چون كارى او را اندوهگين مىساخت و خطاها او را پريشان مىكرد
22- نيايش، هنگام سختى و مشقت و فرو بستگى كارها:
23- نيايش، هنگامى كه عافيت و شكر بر آن را از خدا طلب مىكرد
24- نيايش، درباره پدر و مادرش كه درود بر ايشان باد
25- نيايش، درباره فرزندانش عليهمالسلام.
26- نيايش، در باره همسايگان و دوستانش هنگامى كه از ايشان ياد مىكرد
27- نيايش، در باره مرزداران
28- در اظهار ترس از خدا
29- نيايش، هنگامى كه روزى بر او تنگ مىشد
30- نيايش، در طلب كمك بر پرداختن قرض
31- نيايش در ذكر توبه و طلب آن از خداى تعالى
32- نيايش، در باره خود پس از انجام نماز شب، در مقام اعتراف به گناه
33- نيايش، در طلب خير
34- نيايش وى هرگاه گرفتار مىشد يا كسى را به رسوائى گناه گرفتار مىديد
35- نيايش، در مقام رضا در آن هنگام كه به دنياداران مىنگريست
36- نيايش، هنگامى كه به ابر و برق مىنگريست و بانگ رعد را مىشنيد
37- نيايش، هنگامى كه به تقصير از اداء شكر اعتراف مىنمود
38- نيايش، در اعتذار از تبعات بندگان و از تقصير در حقوقشان و در طلب آزادى از آتش دوزخ
39- نيايش، در طلب عفو و رحمت
40- نيايش، هنگامى كه خبر مرگ كسى را مىشنيد يا از مرگ ياد مىكرد
41- نيايش، در طلب پرده پوشى و نگهدارى
42- نيايش، هنگام ختم قرآن
43- نيايش، هنگام نگاه كردن به ماه نو
44- نيايش، هنگامى كه ماه رمضان فرا مىرسيد
45- نيايش، در وداع ماه مبارك رمضان
46- نيايش، در روز عيد فطر و جمعه
47- نيايش، در روز عرفه
48- نيايش، در عيد اضحى و جمعه
49- نيايش در دفع مكر دشمنان و رد قهر و غلبه ايشان
50 - نيايش، در مقام خوف و خشيت
51 - نيايش، در تضرع و زارى
52 - نيايش، در مقام اصرار به طلب از خداى تعالى
53 - نيايش، در تذلل ب پيشگاه خداى عز و جل
54 - نيايش، در طلب گشايش اندوهها
دعاي اوّل
سپاس خدائى را كه اول است بى آنكه پيش از او اولى باشد، و آخر است بى آنكه پس از او آخرى باشد خدائى كه ديدههاى بينندگان از ديدنش فرو مانده و انديشههاى توصيف كنندگان از وصفش عاجز شدهاند. آفريدگان را به قدرت خود پديده آورده، و ايشان را بر وفق خواست خود اختراع فرموده، آنگاه در طريق اراده خود روان ساخته و در راه محبت خود برانگيخته، در حالى كه از حدى كه بر ايشان تعيين نموده قدمى پيش و پس نتوانند نهاد، و براى هر يك از ايشان روزى معلوم مقسومى قرار داده: هر كه را فزونى داده، كاهندهاى را نيروى كاستن آن نه. و هر كه را كه را كاستى داده افزايندهاى را قدرت افزون بر آن نيست سپس براى او در زندگى مدت معلومى تعيين كرده و پايان معينى قرار داده كه با روزهاى عمر خود بسوى آن گام بر مىدارد و با سالهاى زندگيش به آن نزديك مىشود، تا چون به پايان مدتش رسيد و پيمانه عمرش را پر كرد او را به طرف ثواب سرشار يا عقاب وحشتبار خود فرا كشد، و به آئين عدالت كسانى را كه بدى كردهاند به عمل خود و آنان را كه نيكوئى كردهاند به نيكى جزا دهد.
منزه است نامهاى او و پياپى است نعمتهاى او، از كرده خود مسئول نيست و ديگران مسئولند.
و سپاس خدائى را كه اگر بندگانش را از شناختن آئين سپاسگزاريش بر عطاياى متواترى كه به ايشان داده و نعمتهاى پيوستهاى كه بر ايشان كامل ساخته محروم مىساخت، در نعمتهايش تصرف مىكردند و سپاس نمىگزاردند و در روزيش دست مىگشودند و شكر نمىكردند، و اگر چنين مىبودند از حدود انسانيت به مرز بهيميت مىرفتند، و چنان مىبودند كه در كتاب محكم خود وصف كرده است «ايشان جز مانند چار پايان نيستند بلكه خود گمراهترند».
و سپاس خداى را بر آنچه از خدائى خود بما شناسانده، و بر آنچه از شكر خود به ما الهام كرده، و بر آن درها كه از علم ربوبيتش بر ما گشوده و بر اخلاص در توحيدش كه ما را به آن رهبرى كرده و ما را از كجروى و شك در كار خودش دور ساخته، چنان سپاسى كه به آن در زمره سپاسگزاران خلقش زندگى كنيم، و بر هر كه به خشنودى و عفوش پيشى جسته سبقت گيريم.
سپاسى كه تاريكىهاى برزخ در پرتوش بر ما روشن شود و راه رستاخيز را بر ما هموار سازد و منازل ما را در پيشگاه گواهان از فرشتگان و پيغمبران و امامان بلند گرداند. در آن روزى كه هر كسى به سزاى عمل خود مىرسد، و به مردم ستم نمىشود. روزى كه به هيچ وجه دوستى به كار دوستى نمىخورد و كسى ايشان را يارى نمىكند.
سپاسى كه در نامه نوشته شدهاى كه مقربين آن را مشاهده مىكنند از جانب ما با على عليين بالا رود.
سپاسى كه چون از هول رستاخيز چشمها خيره شود ديدههاى ما به آن روشن گردد و چون روىها سياه شود چهرههاى ما به آن سفيد گردد. سپاسى كه در پرتوش از آتش دردناك خدا آزاد شويم و به جوار كرمش در آئيم.
سپاسى كه به يمن تأييد آن شانه بر شانه فرشتگان مقرب او زنيم، و در اقامتگاه جاودانى و سراى عزت سرمديش در سلك پيغمبران مرسل در آئيم.
سپاس خدائى را كه زيبائي هاى آفرينش را براى ما برگزيد و روزي هاى پاكيزه را بر ما روان ساخت، و ما را به تسلط بر همه آفريدگان برترى داد و از اين جهت همه مخلوقاتش ما را به قدرت او فرمانبردار، و به نيرويش از اطاعت ما ناچارند و سپاس خدائى را كه در احتياج ما را از غير خود فرو بست. پس در برابر اين همه نعمت چگونه بر سپاس او طاقت داريم؟ يا كى توانيم شكرش را بجا آريم؟ چنين كار محال است، نه جاى استفهام و سؤال است! سپاس خدائى را كه براى قبض و بسط اعضاء آلات و عضلاتى در بدن ما تركيب كرد، و ما را از آسايش هاى زندگى بهرهمند گردانيد، و اعضائى براى كار در پيكر ما برقرار كرد و ما را از روزىهاى پاكيزه اطعام فرمود، و به فضل خود توانگر ساخت، و به نعمت خود سرمايه بخشيد، سپس ما را به پيروى اوامر خود فرمان داد تا طاعتمان را بسنجد، و از ارتكاب نواهى خود نهى فرمود تا شكرمان را بيازمايد، پس از راه امرش منحرف شديم و بر مركب نهيش برآمديم با اين حال به عقوبت ما شتاب نكرد، و در انتقام ما تعجيل نفرمود، بلكه به رحمت خود از روى كرم با ما مدارا كرد، و به مهربانى خويش از روى حلم بازگشتن ما را انتظار كشيد و سپاس خدائى را كه ما را به توبه رهبرى كرد و آن را جز از فضل او نيافتهايم. پس اگر جز اين يك نعمت از فضل او را به شمار نياوريم هر آينه عطاى او در حق ما بزرگ و احسانش درباره ما جليل و فضلش بر ما عظيم خواهد بود. زيرا سنت او در باب توبه نسبت به اقوام قبل از ما چنين نبود او به حقيقت آنچه را كه تاب تحمل آن را نداشتيم از ذمه ما برداشته و بيرون از حد طاقتمان تكليف نفرموده و جز به كار آسانمان نگماشته و براى هيچ يك از ما حجتى و عذرى باقى نگذاشته .
پس بدبخت از ميان ما كسى است كه بر خلاف رضاى خدا خود را به هلاك افكند، و نيكبخت كسى است كه روى دل بسوى او آورد.
سپاس خداى را بهر آن آئين كه نزديكترين فرشتگان به او و گرامىترين آفريدگان او و پسنديدهترين ستايش كنندگان در پيشگاه او وى را سپاس گذاردهاند، سپاسى كه از ديگر سپاس ها برتر باشد مانند برترى پروردگار ما بر همه آفريدگانش .
سپس حمد او را بجاى هر نعمتى كه بر ذمه ما و همه بندگان گذشته و بازمانده خود دارد، به شماره هر چيزى كه از همگى آنها علم او بر آن احاطه كرده و بجاى هر يك از آنها چندين برابر آن هميشه و جاويد تا روز رستاخيز.
سپاسى كه كشش آن پايان نپذيرد و شمارهاش به احصا در نيايد، و به نهايتش دسترسى و براى مدتش انقطاعى نباشد.
سپاسى كه موجب رسيدن به طاعت و عفو او، و سبب خشنودى، و وسيله آمرزش، و راه بسوى بهشت، و پناه از انتقام، و ايمنى از خشم، و پشتيبان طاعت، و مانع از نافرمانى، و مددكار بر اداء حق و وظائف او باشد. سپاسى كه به آن در ميان نيكبختان از دوستانش نيكبخت شويم و بوسيله آن در سلك شهيدان شمشيرهاى دشمنانش درآئيم. همانا كه خدا يارى دهنده و ستوده است.
دعاي دوّم
سپاس خدائى را كه نعمت وجود محمد صلى الله عليه و آله را بما ارزانى داشت، نه بر امم گذشته و قرون در نوشته؛ به آن قدرت خود كه از هيچ چيز به هر بزرگى كه باشد فرو نمىماند، و چيزى به هر خردى كه باشد از آن فوت نمىگردد. پس ما را خاتم همه آفريدگان از امم قرار داد، و بر منكران گواه گرفت، و در پرتو لطف خود، بر اممى كه از جهت شماره و ثروت و قدرت اندك بودند، فزونى بخشيد. خدايا، پس رحمت فرست بر محمد: امين تو بر وحيت، و برگزيدهات از آفريدگانت، و پسنديدهات از بندگانت، امام رحمت و قافله سالار خير و بركت، همچنانكه او براى اجراى فرمان تو جان خويش را به مشقت انداخت، و در راه تو بدن خود را آماج تيرهاى آزار ساخت، و در دعوت بسوى تو با خويشان خود در افتاد و براى خشنودى تو با قبيله خود كارزار نمود و در راه احياى دين تو رشته خويشاوندى خود را بگسيخت و نزديكترين بستگانش رابه علت اصرار بر انكار تو از خويش دور كرد و دورترين مردم را به جهت پذيرفتن دين تو به خود نزديك ساخت، و براى تو با دورترين مردم دوستى گزيد و با نزديكترين آنها دشمنى ورزيد،و جان خود را در رساندن پيام تو فرو خست و به سبب دعوت به شريعت تو به رنج افكند و به نصيحت پذيرندگان دعوتت مشغول داشت و به سرزمين غربت و محل دورى از جايگاه اهل و عشيرت و منشأ و مولد و آرامگاه جانش هجرت كرد، به قصد آنكه دين ترا عزيز سازد و بر كافران بتو غلبه كند تا تصميمش در باره دشمنان تو راست و استوار آمد، و تدبيرش در باره دوستانت به كمال پيوست، پس در حالى كه از تو يارى مىجست و در ناتوانى از تو نيرو مىگرفت؛ به جنگ دشمنان برخاست تا به كنج خانههاشان لشگر كشيد، و در ميان آرامگاهشان بر ايشان هجوم برد، تا فرمان تو آشكار و كلمهات بلند گرديد؛ اگر چه مشركين كراهت مىداشتند.
خدايا پس به سبب زحمتى كه براى تو كشيده؛ او را به بالاترين درجات بهشت برآورد، تا كسى در منزلت با او برابر نباشد و در مرتبت با او همسر نگردد و هيچ فرشته مقرب و پيغمبر مرسل نزد تو با او به موازات بر نيايد. و قبول شفاعتش را در ميان اهل بيت طاهرين و مؤمنان از امتش بيش از آنچه وعده دادهاى به او اعلام فرماى، اى كسى كه وعدهات نافذ است. اى كسى كه بديها را به چندين برابرش از خوبيها تبديل مىكنى! زيرا كه تو صاحب فضل عظيمى!
دعاي سوّم
خدايا و اما، حمله عرشت كه از تسبيح تو سست نمىشوند، و از تقديست ملول نمىگردند و از عبادتت وا نمىمانند، و در مقام امر تو كوتاهى را بر كوشش نمىگزينند و از شدت اشتياق به قرب تو غافل نمىشوند و اسرافيل صاحب صور كه «چشم بر حكم و گوش بر فرمان» در انتظار صدور دستور و حلول امر تو است تا به دميدن در صور در افتادگان به زندان قبور را از خواب مرگ بيدار كند و ميكائيل كه نزد تو صاحب جاه و از طاعت تو بلند جايگاه است و جبرئيل امين وحيت كه فرمانروا در ميان اهل آسمانهاست و صاحب منزلت در پيشگاهت و مقرب درگاهت و بر آن روح كه بر فرشتگان پردهدار حرم كبريايت گمارده است. آن روح كه از عالم امر تو است، پس بر همگى ايشان رحمت فرست، همچنين بر فرشتگانى كه پائينتر از ايشانند از ساكنان آسمانهايت، و اهل امانت بر پيامهايت و آن فرشتگان كه از كوشش ملول نمىشوند، و از هيچ تعبى واماندگى و سستى نمىگيرند، و هوسها ايشان را از تسبيح تو باز نمىدارد و سهوى كه ناشى از غفلتها است، رشته تعظيمشان را در پيشگاه تو نمىگسلد، چشم خشوع فرو بستگانى كه تمناى نگريستن به نور جمال تو در ضميرشان نمىگذرد و سر تعظيم بزير افكندگانى كه آتش شوقشان به كمال معرفت و زلال محبت نمىافسرد، آنان كه سودازدگان ياد عطاياى تو اند و خاضع و راكع در برابر عظمت شكوه كبرياى تو اند و بر آن فرشتگان كه چون دوزخ را بر گنهكاران خروشان بينند همى گويند: «منزهى تو (اى خدا) ما ترا چنانكه سزاوار عبادت تو است عبادت نكرديم».
پس رحمت فرست بر ايشان و رحمتگستران از فرشتگانت، و اهل قرب و منزلت در پيشگاهت و حاملين پيام غيب بسوى پيغمبرانت، و امناء بر وحيت، و بر آن قبائل از فرشتگان كه ايشان را به خود اختصاص بخشيدهاى و بوسيله تسبيح و تقديس خود از خوردنى و آشاميدنى بىنياز كردهاى و در اندرون طبقات آسمانهايت جاى دادهاى، و بر آن فرشتگان كه چون فرمان به انجام وعدهات به قيام رستاخيز صادر شود بر اطراف آسمانها گماشته شوند و بر خزانه داران باران و رانندگان ابر و بر آن فرشتهاى كه از صداى زجرش بانگ رعدها شنيده شود، و چون ابر خروشان بوسيله او به شنا در آيد شعلههاى برقها بدرخشد، و بر فرشتگانى كه دانههاى برف تگرگ را بدرقه مىكنند، و فرشتگانى با قطرههاى باران فرود مىآيند، و فرشتگانى كه وكيلند بر خزانه باد و فرشتگانى كه بر كوهها گماشته شدهاند تا از جاى در نروند، و فرشتگانى كه مقدار وزن آبها وكيل بارانهاى سخت و رگبارهاى متراكم را به ايشان شناساندهاى و فرستادگان از فرشتگانت كه با محنت بلاى ناگوار يا نعمت دلپسند سرشار به اهل زمين فرود مىآيند و بر سفيران بزرگوار نيكوكار، از فرشتگان پروردگار و پاسداران عاليقدر و نويسندگان اعمال ابرار و فجار و بر فرشته مرگ و يارانش و بر منكر و نكير و بر «رومان» آزمايش كننده اهل قبور و بر طواف كنندگان بيت المعمور و بر مالك و خازنان دوزخ، و بر رضوان و كليد داران بهشت، و بر فرشتگانى كه مأمور آتشند و خدا را در آنچه به ايشان فرمان دهد نافرمانى نمىكنند، و مأموريت خود را انجام مىدهند و بر فرشتگانى كه به اهل بهشت مىگويند: «درود بر شما باد در برابر آنكه صبر كرديد پس اينك بهشت نيكو سرانجامى است» و بر فرشتگان پاسبانى كه چون به ايشان گفته شود كه: «او را بگيريد و در غل كشيد و به دوزخ در افكنيد» شتابان بسوى دوزخ رو مىآورند و گنهكار را مهلت نمىدهند و بر هر فرشتهاى كه نام او را از شمار انداختيم، و منزلت و مقامش را نزد تو و مأموريتى را كه به او محول فرمودهاى ندانستيم. و بر فرشتگان ساكن هوا و زمين و آب. و بر هر فرشتهاى كه بر خلق گماشتهاى پس بر همگى ايشان رحمت فرست آن روز كه هر كسى در حالتى به عرصه قيامت مىآيد كه رانندهاى و گواهى با او است. و رحمت فرست بر ايشان كه كرامتى بر كرامت و پاكيزگى بر پاكيزگيشان بيفزايد.
خدايا و چون بر فرشتگان و فرستادگانت رحمت فرستى و درود ما را به ايشان رسانى پس به سبب آنكه ما را به ذكر خير ايشان توفيق دادهاى بر ما نيز رحمت فرست. زيرا كه تو بخشايشگر و كريمى.
دعاي چهارم
خدايا، و اما پيرو پيمبران و مصدقين ايشان به غيب از اهل زمين به هنگام حضور پيمبران ك معاندينشان با سلاح تكذيب به معارضه ايشان برخاسته بودند، و به هنگام فترت و غيبت پيمبران كه مؤمنان در پرتو حقائق ايمان در شوق ديدارشان بسر مىبردند: در هر عصر و زمان راهنمائى بپا داشتهاى: از زمان آدم تا روزگار محمد خاتم صلى الله عليه و آله از پيشوايان هدايت و قائدين اهل تقوى (كه بر همگى ايشان درود باد) پس خدايا ايشان را از لطف و كرم خود به غفرانى و رضوانى ياد و شاد فرماى .
خدايا، و به خصوص اصحاب محمد صلى الله عليه و آله به خصوص همان كسان كه شرط صحبت آن حضرت را به خوبى رعايت كردند و آنانكه در ياريش از عهده امتحان پايدارى بخوبى بر آمدند و با او مددكارى كردند، و به تصديق رسالتش شتافتند و به پذيرفتن دعوتش سبقت گرفتند. و چون حجت رسالتهاى خود را به گوش ايشان فرو خواندند او را اجابت و در راه پيروز ساختن رسالتش از همسران و فرزندان مفارقت گزيدند و براى تثبيت نبوتش با پدران و پسران خود كارزار كردند و به بركت او پيروزى يافتند، و آنان كه محبت او را در جان و دل مىپروردند و در دوستيش اميد تجارتى ايمن از زيان و كساد مىداشتند و آنانكه چون به عروه دين آن حضرت چنگ در زدند قبائلشان از ايشان دورى كردند، و چون در سايه خويشاوندى او مسكن گزيدند خويشان از ايشان بيگانه گشتند. پس خدايا گذشتى را كه براى تو و در راه تو انجام دادند از نظر دور مدار، و به سبب آن فداكاريها و در برابر آنكه خلق را بر تو گرد آوردند و با پيغمبرت از جمله داعيان بسوى تو بودند، ايشان را از خشنودى خود خشنود ساز. و سعى ايشان را به پاس آنكه در راه تو از شهر و ديار قوم خود هجرت كردند و خويش را از فراخى زندگى به سختى و تنگى در افكندند، مشكور دار و (همچنين) آنان را كه براى اعزاز دينت ستمزدگانشان را فراوان ساختى خشنود فرماى خدايا، بهترين پاداش خود را به پيروان اصحاب در راه ايمان و عمل صالح برسان: آنانكه مىگويند: پروردگارا، ما و آن برادرانمان را كه به ايمان بر ما سبقت گرفتهاند، بيامرز، همان پيروانى كه آهنگ طريقه صحابه كردند، و وجهه ايشان را سلوك كردند، در حالى كه هيچ شبههاى آنان را از عقيده خود برنگرداند و در پيروى آثار و اقتداء به علامات هدايت صحابه هيچ شكى خاطرشان را پريشان نساخت: معاونين و مساعدين صحابهاند چنانكه در دين پيرو ايشان و در اخلاق پوياى راه آنانند در تعظيم شأن صحابه اتفاق مىورزند و در اخبار و احكامى كه از پيغمبر ابلاغ مىكنند متهمشان نمىدارند.
خدايا از امروز تا روز جزا بر تابعين صحابه و بر همسران و اولادشان و بر هر كدامشان كه ترا اطاعت كردهاند رحمت فرست، چنان رحمتى كه بوسيله آن ايشان را از نافرمانى خود نگاهدارى، و در باغهاى بهشت در وسعت و رفاه قرار دهى، و آنان را به يمن آن از مكر شيطان باز دارى، و در هر كار خير كه از تو مدد خواهند اعانت كنى، و از حوادث شب و روز مگر پيش آمدى كه مژده خير دهد نگاه دارى. و به نيروى آن ايشان را بر عقيده حسن رجاء به تو، و بر طمع در آنچه نزد تو است و بر متهم نساختن تو به بى عدالتى در آنچه در دست بندگان است، بر انگيرى، تا ايشان ر ابه رغبت بسوى خود و ترس از خود بازگردانى و در توسعه زندگى دنيا بىرغبت كنى، و عمل براى آخرت و ساختن توشه مراحل بعد از مرگ را در نظرشان خوشايند سازى و هر اندوه را كه روز بر آمدن جانها از بدنهاشان رخ دهد برايشان آسان نمائى و از خطرهائى كه امتحان آن را بوجود مىآورد و از شدت آتش و در ازناى خلود در آن عافيت بخشى، و بسر منزل امنى از آسايشگاه پرهيزگاران منتقل سازى.
دعاي پنجم
اى كسى كه شگفتىهاى عظمتت پايان نمىپذيرد بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را از جدال در عظمت بازدار. و اى كسى كه مدت پادشاهيت به آخر نمىرسد، بر محمد و آلش رحمت فرست. و گردنهاى ما را از بند عقاب خود آزاد ساز. و اى كسى كه خزانههاى رحمتت فنا نمىپذيرد بر محمد و آلش رحمت فرست و براى ما در رحمت خود بهرهاى بر قرار كن. و اى كسى كه ديدگان از ديدنت فرو مىمانند، بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را به ساحت قرب خود نزديك ساز. و اى كسى كه در برابر قدر و منزلتت قدرها و منزلتها خوار و بىمقدار است، بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را نزد خود گرامى دار. و اى كسى كه اسرار اخبار در نظرت آشكار است، بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را نزد خود رسوا مساز.
خدايا به بركت بخشش خود ما را از بخشش بخشندگان بىنياز فرما، و با پيوستن خود ما را از وحشت كسانى كه از ما مىبرند نگهدار. تا با وجود بخشش تو به در ديگرى روى نياوريم و با وجود احسان تو از احدى نهراسيم.
خدايا پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و به نفع ما تدبير فرماى و بر ضرر ما تدبير منماى، و مكر خود را در باره دشمنان ما قرار داده و متوجه ما مساز و ما را پيروزى ده و ديگران را بر ما پيروز مگردان.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از خشم خود نگاهدار و به لطف خود حفظ كن و بسوى خود رهبرى نما و از خود دور مگردان. زيرا هر كه را كه تو نگاه دارى سالم مىماند، و هر كه را كه تو هدايت كنى دانا مىشود و هر كه را تو مقرب سازى غنيمت مىبرد.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از تندى و سختى مصائب روزگار و شر دامهاى شيطان و تلخى قهر سلطان نگاه دار.
خدايا همانا كه بىنيازان به فضل قوت تو بىنياز مىشوند، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را بىنياز كن، و همانا كه عطا كنندگان از مازاد عطاى تو مىبخشند، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و دست عطإ؛ّّ به جانب ما بگشاى. و همانا كه راه يافتگان در پرتو نور ذات تو راه مىيابند، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را رهبرى نماى .
خدايا هر كه را تو يارى دهى خوار ساختن خوار كنندگان به او زيان نرساند و هر كه را تو عطا كنى امساك ممسكان از او نكاهد. و هر كه را تو هدايت كنى گمراه ساختن گمراه كنندگان از راه نبرد. پس بر محمد و آلش رحمت فرست. و ما را به قوت خود از شر بندگانت بازدار، و به عطاى خويش از غير خود بىنياز فرماى و در پرتو ارشاد خود به راه حق رهسپار ساز.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و سلامت دلهاى ما را در يادكردن عظمت خود و آسايش بدنهامان را در شكر نعمت خود و چر بز بانيمان را در توصيف عطاى خود قرار ده.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از دعوت كنندگانت كه بسوى تو دلالت مىكنند و از خاصانت كه نزد تو اختصاص يافتهاند قرار ده، اى مهربانترين مهربانان.
دعاي ششم
سپاس خداى را كه شب و روز را به نيروى خود بيافريد و ميان آن در به قدرت خود امتياز بر قرار كرد و براى هر يك از آن دو حدى محدود و مدتى ممدود قرار داد خدائى كه بنابر سنت مقدر خود براى بندگان در تأمين وسائل تغذيه و پرورش ايشان هر يك از شب و روز را جاى گزين آن ديگر مىسازد و هر يك از آن دو را بدون ديگرى مىبرد و بر مىآورد و مىافزايد و مىكاهد براى تأمين روزى بندگان و نشو و نماى ايشان شب و روز را جاى گزين يكديگر مىسازد پس شب را براى ايشان بيافريده تا در آن از حركات خسته كننده و فعاليتهاى آزار دهنده بياسايند و آن را جامهاى ساخته كه از به هر آسودن و غنودنش بپوشند تا موجب رفع خستگى و تجديد نيرو و نشاطشان باشد و به آن وسيله به كام دل خود برسند و روز را براى ايشان بينائى بخش و روشنگر بيافريده تا در پرتو آن به تحصيل فضل و احسانش بكوشند و اسباب دست يافتن به روزيش را فراهم سازند و در طلب آنچه رسيدن به نعمت عاجل دنياشان و درك سعادت آخرتشان در گرو آن است در عرصه زمين خدا روان گردند او به همه اين تدبيرها كار ايشان را به سامان مىآورد و اعمالشان را مىآزمايد، و چگونگى احوال ايشان را در اوقات طاعتش و در منازل واجباتش و موارد احكامش همى نگرد. تا آن را كه بد كردهاند به كيفر عمل خود برساند و آنان را كه كار نيك كردهاند پاداش نيك دهد.
خدايا پس سپاس ترا بر آنكه پرده تاريكى شب را به نور صبح شكافتى و ما را از روشنى روز بهرهمند ساختى، و به منافع روزيها بينا فرمودى، و از پيش آمدهاى آفات نگاه داشتى. صبح كرديم و همه اشياء يكسره صبح كردند در حالى كه همگى ملك توايم: از آسمان گرفته تا زمينش و هر چه در هر يك از آن دو پراكنده ساختهاى ساكن و جنبندهاش، ثابت و سيارش و آنچه در هوا برآمده، و آنچه در زير خاك پنهان شده.
صبح كرديم در قبضه قدرت تو، در حالى كه پادشاهى و سلطهات ما را فرا مىگيرد و مشيت ما را به هم مىپيوندد، و به فرمان تو در كارها تصرف مىنمائيم، و در محيط تدبير تو در انقلاب و تحوليم از امور جز آنچه تو فرمان دادهاى و از خير جز آنچه تو بخشيدهاى در اختيار ما نيست، و اين، روزى نوين و تازه است و او بر ما گواهى آماده است، اگر نيكى كنيم ما را با سپاس به درود مىكند، و اگر بدى كنيم از ما. به نكوهش جدا مىشود.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و حسن مصاحبت اين روز را روزى ما ساز و از سوء مفارقتش به سبب ارتكاب نافرمانى يا اكتساب گناه كوچك يا بزرگى نگاهدار. و بهره ما را از نيكيها در آن سرشار كن، و ما را در اين روز از بديها به پيراى و از آغاز تا انجام آن را براى ما از ستايش و سپاس و مزد و اندوخته و فضل و احسان پر ساز.
خدايا زحمت ما رابه سبب خود داريمان از گناه بر فرشتگان كرام الكاتبين كم و آسان ساز، و نامههاى اعمالمان را از حسناتمان پر كن و ما را نزد آن فرشتگان به كردارهاى بدمان رسوا مساز.
خدايا در هر ساعت از ساعات روز بهرهاى از اعمال بندگانت و نصيبى از شكرت و گواه صدقى از فرشتگانت را براى ما مقرر دار.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را از پيش رو و پشت سر و از جهات راست و چپمان، و از همه جوانبمان نگاهدار: نگاه داشتنى كه از نافرمانى تو باز دارنده، و به پيرويت راهنما، و در راه محبتت به كار برده شده باشد.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را در اين روزمان و اين شبمان و در همه روزهامان موفق دار،براى كار بستن خير، و دورى از شر، و شكر نعمتها، و پيروى سنتها، و اجتناب از بدعتها و امر به معروف، و نهى از منكر، و طرفدارى اسلام، و نكوهش باطل، و خوار ساختن آن، و يارى حق و گرامى داشتن آن، و ارشاد گمراه، و معاونت ناتوان، و فريادرسى مظلوم.
خداوندا بر محمد و آلش رحمت فرست، و اين روز را مباركترين روزى قرار ده كه در يافتهايم، و كاملترين رفيقى كه با او همراه شدهايم، و بهترين وقتى كه در آن بسر بردهايم. و ما را از خشنودترين كسانى از جمله خلق خود قرار ده، كه شب و روز برايشان گذشته است: شاكرترين ايشان در برابر نعمتهائى كه به او ارزانى داشتهاى. و پايدارترين ايشان به شريعتهايت كه پديد آوردهاى. و خود دارترين ايشان از نواهئى كه از آن بر حذر ساختهاى.
خدايا همانا كه من ترا گواه مىگيرم، و تو از گواه ديگر بىنياز كنندهاى، و آسمان تو و زمين تو و آن فرشتگانت را كه در آن دو مسكن دادهاى و ساير آفريدگانت را در اين روز خود و اين ساعت خود و اين شب خود و اين مكان خود گواه مىگيرم كه من شهادت مىدهم كه تو به حقيقت آن خدائى هستى كه معبودى جز تو نيست كه بپا دارنده انصاف و عادل در حكم و مهربان و بندگان، و مالك ملك و رحيم به خلقى. و شهادت مىدهم كه محمد بنده تو و فرستاده تو و برگزيده تو از خلق تو است. بار رسالت خود را به دوش او نهادى پس آن را ابلاغ كرد. و او را به پند دادن امتش فرمان دادى پس ايشان را پند داد.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست بيش از آنچه بر كسى از خلق خود رحمت فرستادهاى، و از جانب ما كاملترين و بهترين پاداشى را كه به كسى از بندگانت يا يكى از پيغمبرانت از جانب امتش دادهاى به او پاداش ده. زيرا كه توئى بسيار بخشنده نعمت بزرگ و آمرزنده گناه سترك. و تو از هر مهربانى مهربانترى. پس رحمت فرست بر محمد و آل او كه پاكيزگان و پاكان و نيكوكاران و سرآمد گزيدگانند.
دعاي هفتم
دعاي هشتم
خدايا، من به تو پناه مىبرم از طغيان حرص، و تندى خشم، و غلبه حسد. و ضعف نيروى صبر، و كمى قناعت، و سوء خلق، و افراط شهوت، و غلبه عصبيت، و پيروى هوس، و مخالف هدايت، و از خواب غفلت، و اقدام بر تكلف، و گزيدن باطل بر حق، و پافشارى بر گناه، و خرد شمردن معصيت، و بزرگ شمردن طاعت، و تفاخر توانگران، و تحقير نسبت به درويشان، و كوتاهى در حق زيردستان. و ناسپاسى نسبت به كسى كه بر ما حقى داشته باشد. و از آنكه به ستمكارى كمك دهيم. يا ستمزدهاى را خوار گذاريم. يا آنچه را كه حق ما نيست بخواهيم. يا در علم از روى بىاطلاعاعى و بر خلاف عقيده سخنى گوئيم. و پناه مىبريم به تو از آنكه قصد خيانت با كسى داشته باشيم. و از آنكه در اعمالمان خود پسندى كنيم، و آرزوهاى خود را دراز سازيم و پناه مىبريم به تو از بدى باطن، و كوچك شمردن گناه خرد، و از آنكه شيطان بر ما چيره گردد، يا روزگار ما را واژگون بخت سازد، يا سلطان در بازه ما ستم كند. و پناه مىبريم به تو از دست آلودن به اسراف، و از نايافتن رزق كفاف و پناه مىبريم به تو از شماتت دشمنان و احتياج به همگنان، و زيستن در سختى، و مرگ بدون آمادگى، و پناه مىبريم به تو از عظيمترين حسرت و بزرگترين مصيبت و بدترين بدبختى، كه حسرت قيامت و مصيبت در دين و دخول به دوزخ است و از بدى عاقبت، و نوميدى از ثواب و نزول عقاب.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا و همه مؤمنين و مؤمنات را از همه اين شرور پناه ده، اى مهربانترين مهربانان.
دعاي نهم
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را بسر منزل آن توبهاى كه پسند تو است رهسپار ساز، و از اصرار بر آنچه ناپسند تو است دور گردان.
خدايا و هر زمان كه از ما تقصيرى سر زند كه مستوجب خسران در دين يا زيان در دنيا شويم، پس آن خسران را در آن يك كه زود گذرتر است (يعنى دنيا) قرار ده و عفو از عقوبتت را در آنچه دوامش طولانىتر است (يعنى دين) بر قرار ساز و چون آهنگ دو كار كنيم كه يكى از آنها ترا از ما خشنود كند و آن ديگر ترا بر ما خشمگين سازد.، پس به آنچه ترا از ما خشنود كند متمايلمان ساز، و از قدرتمان بر آنچه موجب خشم تو بر ما است بكاه، و در اين مرحله نفس ما را در اختيار خود آزاد مگذار، زيرا كه نفس ما را در اختيار خود آزاد مگذار، زيرا كه نفس جز در آنجا كه توأش توفيق دهى گزيننده باطل است، و جز در آن مورد كه توأش رحم كنى بكار بد فرمان دهنده است. خدايا تو ما را از ضعف آفريدهاى، و بر سستى بنياد كردهاى و آفرينشمان را از آبى بىارزش آغاز نمودهاى، پس ما را هيچگونه جنبشى نيست، مگر به نيروى تو. و هيچ نيروئى، مگر به يارى تو. پس ما را به توفيق خود تأييد فرماى. و بار شاد به راه راست استوار ساز. و چشمهاى دلمان را از آنچه بر خلاف محبت تو است، بر بند، و هيچ يك از اعضاى ما را در نافرمانى خود پيشرفت مده.
خدايا پس بر محمد و آلش رحمت فرست و رازهاى دلها، و حركات اعضاء و نگاههاى دزديده چشمها و سخنان زبانهاى ما را در امورى قرار ده كه موجب ثواب تو باشد، تا كار نيكى كه به وسيله آن سزاوار پاداش تو شويم و از ما فوت نگردد، و كار بدى كه در اثر آن مستوجب عقابت گرديم براى ما باقى نماند.
دعاي دهم
خدايا اگر خواهى كه از ما در گذرى، پس به سبب تفضل تو است. و اگر خواهى كه ما را عذاب كنى پس به موجب عدل تو است، پس به آئين انعام خود عفو خويش را بىدريغ بما ارزانى دار، و به سنت گذشت خود ما را از عذاب خويش ايمن ساز. زيرا كه ما تاب تحمل عدل ترا نداريم، و بىمدد عفوت براى احدى از ما نجاتى نيست اى بى نياز بى نيازان، اينك ما بندگان توئيم در پيشگاه تو، و من از همه محتاجان بتو محتاج ترم. پس به توانگرى خود فقر ما را جبران كن و رشته اميد ما را با تيغ دريغ مبُر كه اگر چنين كنى كسى را كه از رحمت تو نيكبختى طلبيده بدبخت ساختهاى، و آن را كه از فضل تو اعانت خواسته نوميد كردهاى، پس در اين صورت بازگشت ما از طرف تو بسوى كه خواهد بود؟ و از در خانه تو به كجا خواهيم رفت؟ منزهى تو اى خدا، از آنكه ما را از درگاه خود برانى مائيم آن درماندگان كه اجابتشان را واجب ساختهاى، و مائيم آن گرفتاران رنج كه رفع گرفتارى را به ايشان وعده دادهاى. و مناسبترين چيزها به مقتضاى مشيت تو، و سزاوارترين كارها براى تو در آئين عظمتت، رحمت آوردن بر كسى است كه از تو طلب رحمت كند، و فرياد رسى كه از تو فرياد رسى خواهد پس بر زارى ما نزد خود رحمت آور. و براى آنكه خود را در پيشگاه به خاك افكندهايم از گرفتارى نجاتمان بخش.
خدايا شيطان كه از او پيروى كرديم ما را شماتت كرد پس بر محمد و آلش رحمت فرست. و اكنون كه او را براى تو ترك كرديم و از طرف او بسوى تو متوجه شديم او را بر ما مجال شماتت مده.
دعاي يازدهم
دعاي دوازدهم
خدايا سه خصلت مرا از مسئلت تو باز مىدارد و يك خصلت مرا بر آن برمىانگيزد:
باز مىدارد مرا امرى كه صادر كردهاى و من از امتثال آن كندى كردهام و نهيى كه فرمودهاى و من به مخالفتش شتافتهام، و نعمتى كه آن را به من بخشيدهاى و من در شكرش كوتاهى نمودهام.
و بر مىانگيزد مرا، به مسئلت تو، تفضلت بر هر كه رو به تو آورد، و از راه نيكبختى به درگاه تو آيد، زيرا كه همه احسانهاى تو از روى تفضل است و همه نعمتهايت بىمقدمه و بدون سابقه استحقاق است. پس اكنون اين منم اى خداى من كه بر در خانه عزتت مانند منقادى ذليل ايستادهام و در عين شرمندگى به مانند سائل محتاجى عيالبار در پيشگاه تو معترفم كه به هنگام احسانت جز به خوددارى از عصيانت گردن ننهادم و از همگى وظايفى كه در برابر تو داشتم تنها به همين خوددارى اكتفا كردم و با اين همه در همگى احوال از انعام تو بىبهره نبودهام، پس اى خداى من آيا اقرارم به بدى كردارم به نزد تو، مرا سود مىدهد؟ و آيا اعترافم به زشتى رفتارم مرا از عذاب رهائى مىبخشد؟ يا در اين مقام و موقعيتم تيغ خشم خود رابر من آختهاى و در همين هنگام كه ترا همى خوانم غضب خود را ملازم من ساختهاى؟ منزهى تو اى خدا از تو نوميد نمىشوم زيرا تو خود در توبه را به روى من گشودهاى بلكه همچون آن بنده ذليل به سخن مىپردازم كه در باره خود ستمكار ونسبت به حرمت پروردگار خود سهل انگار شده. آن بنده كه شمار گناهانش عظيم گشته تا خطرناك شده، و ايام عمرش روى برتافته تا سپرى گشته، تا چون بنگريسته كه وقتكار بگذشته و دوران عمر به پايان رسيده، و يقين كرده كه از عذاب تو پناهى و از انتقام تو گريزگاهى نيست، به قصد انابه بسوى تو روى آورده، و توبهاش را براى تو خالص ساخته، پس با دلى پاك و پاكيزه بسوى تو برخاسته و آنگاه ترا با نالهاى محزون و آهسته بخوانده، در حالى كه از شدت فروتنى در برابر تو خم شده، و در اثر سرافكندگى چنبر گشته، و ترس هر دو پايش رابلرزه افكنده، و سيل اشك گونههايش را فرا گرفته، و در آن حال كه تو را همى خواند كه: اى مهربانترين مهربانان، و اى رحيمتر كسى كه طالبان رحمت شب و روز آهنگ او كنند، و اى مهربانتر كسى كه آمرزش طلبان گرد او گردند، و اى كسى كه عفوت از انتقامت فزون است. و اى كسى كه خشنوديت از خشمت بيشتر است. و اى كسى كه بوسيله حسن تجاوز بر خلق خود منت نهادهاى، و اى كسى كه بندگانت را به پذيرفتن توبه عادت دادهاى و اى كسى كه اصلاح امور فاسدشان را بوسيله توبه خواستهاى. و اى كسى كه از عمل ايشان به مقدار اندك خشنود شدهاى و اى كسى كه اندك ايشان را پاداش فراوان دادهاى. و اى كسى كه اجابت دعا را بر ايشان ضمانت كردهاى و اى كسى كه به آيين تفضل، پاداش نيك را بر عهده خود به ايشان وعده دادهاى من گناهكارترين گناهكارى نيستم كه تو او را آمرزيده باشى و نكوهيدهترين كسى نيستم كه عذر به درگاه تو آورده و تو عذرش را پذيرفته باشى، و ستمكارترين كسى نيستم كه نزد تو توبه كرده و تو باز با او احسان كرده باشى باز مىگردم بسوى تو در چنين حال، بازگشتن كسى كه از كرده پيشين خود پشيمان، و از آنچه بر او گرد آمده نگران است و از ورطهاى كه در آن افتاده از روى خلوص شرمسار است، و مىداند كه عفو از معصيت عظيم در نظر تو بزرگ نمىنمايد و در گذشتن از گناه بزرگ بر تو دشوار نيست، و تحمل جرمهاى بيرون از حد بر تو گران نمىآيد و محبوبترين بندگانت نزد تو كسى است كه سركشى بر تو را فرو گذارد. و از اصرار بر گناه، اجتناب كند، و طلب آمرزش را ادامه دهد. و من نزد تو بيزارى مىجويم از آنكه سركشى كنم، و به تو پناه مىبرم از آنكه در گناه اصرار ورزم، و براى آنچه در آن كوتاهى كردهام، از تو آمرزش مىطلبم، و براى هر عملى كه از انجامش فرو ماندهام از تو يارى مىجويم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و حقوقى را كه بر ذمه من دارى بر من ببخش، و از آنچه مستوجب آنم معافمدار و از آنچه بدكاران از آن هراسانند، پناهم ده، زيرا كه تو بر عفوت كمال قدرت دارى، و براى آمرزش، مورد اميدوارى هستى و به درگذشتن از گناه معروفى، حاجتم را جز در خانه تو محل طلبيدنى، و گناهم را غير از تو آمرزندهاى نيست. حاشا كه چنين نباشى! و من جز از تو بر خود بيم ندارم. زيرا كه توئى سزاوار پرهيزكارى، و اهل آمرزش .
بر محمد و آلش رحمت فرست، و حاجتم را روا كن. و مطلبم را برآور و گناهم رابيامرز. و دلم را از ترس ايمن ساز، زيرا كه تو بر هر چيز قدرت كامل دارى. و آن كار بر تو آسان است. دعايم را مستجاب فرماى، اى پروردگار جهانيان.
دعاي سيزدهم
خدايا اى آخرين مقصد آرزوها و اى كسى كه درگاه او جاى دست يافتن به خواستهها است و اى كسى كه نعمتهايش را به بها نمىدهد[ و به بهانه مىدهد،] و اى كسى كه عطاهايش را به كدورت منت نمىآلايد. و اى كسى كه به او بىنياز توان شد، و از او بىنياز نتوان گشت، و اى كسى كه روى به او توان آورد، و از او روى بر نتوان تافت، و اى كسى كه مسئلتها گنجهايش را فانى نمىسازد، و اى كسى كه توسل به وسيلهها حكمتش را تغيير نمىدهد، و اى كسى كه رشته احتياج محتاجان از او بريده نمىشود، و اى كسى كه دعاى خوانندگان او را خسته نمىسازد، تو خود را به بىنيازى از آفريدگانت ستودهاى، و تو به بىنيازى از ايشان شايستهاى و ايشان را به فقر نسبت دادهاى، و ايشان سزاوار احتياج به تواند. از اين رو هر كه جبران احتياج خود را از جانب تو طلب كند و برگرداندن فقر را از خود بوسيله تو بخواهد، پس حقا كه او حاجتش را در جايگاه خود طلبيده، و در پى مطلب خود از راهش بر آمده. و هر كه حاجت خود را به يكى از آفريدگان تو متوجه سازد يا او را بجاى تو وسيله بر آمدن آن حاجت قرار دهد، پس حقا كه خود را در معرض نوميدى گذاشته. و از جانب تو سزاوار حرمان از احسان شده است.
خدايا مرا بسوى تو حاجتى است كه براى رسيدن به آن طاقتم طاق شده، و رشته چاره جوئىهايم در برابر آن گسسته، و نفس من بردن آن را پيش كسى كه حاجتش رانزد تو مىآورد، و در مطالب خود از تو بىنياز نيست، در نظرم بياراست، و اين لغزشى از لغزشهاى خطاكاران، و درافتادنى از درافتادنهاى گناهكاران است. پس به سبب يادآورى تو ا
نظرات شما عزیزان: